از «بني اميه» تا «بني فتنه» ! (حسين شريعتمداري)
1- بعد از جنگ جمل و شكست سخت پيمان شكنان، معاويه كه خود در برپايي فتنه جمل نقش برجسته و موثري داشت و اكنون آرزوي پيروزي بر حكومت عدل علي(ع) را بر باد رفته مي ديد، براي ترديدافكني در دل مومنان به سرزنش آنان روي آورد. معاويه در شام و عوامل حكومت بني اميه در جاي جاي جهان آن روز اسلام، اين ساز بد صدا را كوك كرده بودند كه اگر طلحه و زبير، آنگونه كه علي(ع) مي گويد، از صراط مستقيم اسلام خارج شده بودند و پيكار با آنان ضرورت داشت، چرا پسر ابوطالب(ع) پيش از اين، نه فقط آن دو را بيرون از دايره حق نمي دانست، بلكه ايثار و فداكاري آنان در ركاب رسول خدا(ص) را نيز مي ستود و به زبان و قلم و قدم از آن دو حمايت مي كرد؟! پاسخ اين سؤال، روشن بود و كمترين ابهامي نداشت. مادام كه طلحه و زبير در مسير اسلام گام مي زدند و از صراط مستقيم الهي بيرون نرفته بودند، به حكم اسلام و منطق عقل و ايمان، در حلقه ياران به حساب مي آمدند و اما، هنگامي كه به زياده خواهي روي آوردند و با تحريك دشمنان پاي از صراط مستقيم الهي بيرون كشيده و به مخاصمه با حاكميت عدل صف آراستند، مقابله با آنان ضرورتي غيرقابل اجتناب بود... «حق» همان بود كه از آغاز بود و تغييري نكرده بود. اين طلحه و زبير بودند كه تغيير كرده بودند و ديگر طرفدار حق نبودند، بلكه به مقابله با آن نيز آمده بودند. از اين روي، مردمان مومن و خداجويي كه در ركاب امير مومنان(ع) به روي پيمان شكنان شمشير كشيدند و چشم فتنه را بيرون آوردند، نه فقط قابل ملامت نبودند كه ژرفاي بصيرت آنان در تميز به موقع سره از ناسره، شايسته بيشترين تقدير و تقديس و مثال زدني نيز بود.
اين روزها در پي افشاي چهره واقعي جريان انحرافي كه قبل از همه، اعتراض اصولگرايان و توده هاي عظيم مردم را در پي داشته و دارد، برخي از عوامل بيروني و داخلي فتنه 88 دقيقا مانند اسلاف فكري و كاخ سبزنشين خود در «شام»، زبان به ملامت مردم مومن و چهره هاي اصولگرا گشوده و حمايت آنان از دولت احمدي نژاد را با اين استدلال كودكانه زير سؤال مي برند كه چرا علي رغم حضور اين جريان انحرافي در كنار رئيس جمهور، از آقاي احمدي نژاد حمايت كرده بوديد؟! فلان نماينده مجلس رگ گردن به عصبانيت يا در تظاهر به عصبانيت سيخ مي كند و فرياد برمي آورد «كساني كه براي احمدي نژاد از سر و كول هم بالا مي رفتند، امروزه منتقد شده اند»! آن ديگري كه در حمايت از فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 همه حيثيت خود را يكجا به قمار آورده و باخته است به زعم خود، هشدار مي دهد كه «چرا به توصيه هاي ناقدان - بخوانيد سران فتنه- توجهي نكرديد و آن هشداردهندگان را از ميدان به در كرديد كه اكنون شاهد حضور و فعاليت جريان انحرافي باشيد»؟!و ....
اكنون بايد از اين حاميان فتنه 88 و نان به نرخ روزخورهاي حرفه اي پرسيد؛ آيا كساني كه بلافاصله پس از مشاهده اولين نشانه هاي انحراف به مقابله با آن برخاسته اند قابل ملامت هستند يا شما كه از نوك پا تا فرق سر در فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 فرو رفته بوديد و با مشاهده صدها سند غيرقابل انكار از وابستگي سران و عوامل فتنه به مثلث آمريكا، انگليس و اسرائيل، نه فقط زبان به كام كشيده بلكه با همه توان در خدمت بيگانگان قرار گرفته بوديد؟! و اين كه، كلاه خودتان را قاضي كنيد و به اين پرسش پاسخ بدهيد كه آيا اين روزها زبان اسلاف كاخ سبزنشين خود در شام آن روزها را به كام نگرفته ايد؟ امروز ميان شما و عوامل آن روز معاويه ها و عمروعاص ها چه تفاوتي هست؟ لطفا فقط به يك نمونه از اين تفاوت ها - اگر هست كه نيست- اشاره بفرمائيد! شما دقيقاً مانند عوامل بني اميه، هنگامي كه طلحه و زبير در ركاب رسول خدا(ص) شمشير مي زدند و در بيعت با علي عليه السلام بودند با آنان دشمني مي ورزيديد و بلافاصله پس از آن كه جبهه حق را ترك كردند و ساز مخالفت نواختند، سالوسانه آنان را به نقد كشيديد و در باطن با آنها احساس همراهي و همنوايي كرديد. آيا مي توانيد ارتباط نه چندان پنهان خود با جريان انحرافي را انكار كنيد؟ مگر جريان انحرافي چه مي گويد و چه مي كند كه شما هزاران برابر زشت تر و پلشت تر از آن را نگفته و نكرده ايد؟ لطفاً خودتان را به آن راه نزنيد، مديريت جريان انحرافي و فتنه 88 يكي است. اينطور نيست؟! اگر جريان انحرافي اشغالگران قدس را «مردم اسرائيل»! ناميده است، شما كه روز قدس به دستور مستقيم اسرائيل- به توصيه سايت وزارت خارجه اسرائيل، دو روز قبل از روز قدس- به نفع اسرائيل شعار داديد. اگر جريان انحرافي درباره حضرت صاحب الزمان(عج)، نظرات سخيف و منحرفي مطرح مي كند، سخنگوي فتنه 88 كه آشكارا وجود مبارك حضرت بقيه الله -ارواحنا له الفداء- را نفي كرد و شما نه فقط دم برنياورديد بلكه به نمايندگي وي از جانب خود افتخار هم كرديد!! نكرديد؟! اگر جريان انحرافي مشكوك به رابطه پنهان با عوامل آمريكاست، شما كه آشكارا و بي پرده از دستورالعمل آمريكايي ها و اسرائيلي ها پيروي كرديد و روز مبارزه با استكبار جهاني به نفع آمريكا شعار داديد. نداديد؟! جريان انحرافي آلوده به فساد اقتصادي است اما، آيا هيچ يك از مفسدان اقتصادي و غارتگران بيت المال را مي توانيد آدرس بدهيد كه در جبهه شما نبوده باشند؟! شما مسجد آتش نزديد؟ شما به ساحت مقدس امام حسين عليه السلام اهانت نكرديد؟ شما به دستور جرج سوروس صهيونيست عكس حضرت امام(ره) را پاره نكرديد؟ به دستور مايكل لدين، شعار «توپ تانك بسيجي ديگر اثر ندارد» سر نداديد؟ به پيروي از فرمول جين شارپ به روي مردم مستضعف و محروم صرفاً به دليل پايداري آنان در اسلام، قمه نكشيديد؟! شما در جريان فتنه 88 با بهايي ها، منافقين، سلطنت طلب ها، ماركسيست ها، عبدالمالك ريگي ها، ائتلاف نكرده بوديد و آيا اين ائتلاف كماكان ادامه ندارد؟ آيا مي توانيد فقط يك نمونه -تأكيد مي شود فقط يك نمونه- از اقدامات و مواضع خود از آغاز فتنه 88 تاكنون را آدرس بدهيد كه با دستورالعمل از پيش ابلاغ شده سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا و انگليس و اسرائيل منطبق نبوده باشد؟! اگر فقط يك نمونه سراغ داريد، بفرمائيد. همه دستورالعمل ها با ذكر تاريخ ابلاغ به شما موجود است.
راستي! چقدر جالب و خواندني خواهد بود اگر فهرستي از ياران خود در فتنه 88 را كه به آمريكا و اروپا و بعضاً اسرائيل گريخته و اكنون با كسب پناهندگي نقاب دروغين از چهره فرو انداخته و به دشمني آشكار با اسلام و انقلاب و مردم ايران مشغولند، ارائه بدهيد. اين كه كار سختي نيست. اين فهرست را ارائه كنيد تا همه بدانند شما چه كاره ايد؟
2- معاويه بعد از آن كه از ترفند پيش گفته نتيجه اي نگرفت و در توهم آفريني ميان مومنان و پيروان حضرت اميرعليه السلام ناكام ماند، به ترفند ديگري روي آورد و آن، اين كه؛ اگر علي(ع) امام معصوم است و نگاه ملكوتي دارد، چرا، در آغاز از طلحه و زبير حمايت كرد كه امروز شاهد خروج و مخالفت آنها با خليفه مسلمين باشد؟! پاسخ اين سوال كودكانه نيز روشن و خالي از ابهام بود، چرا كه؛ اولا؛ مولاي ما حضرت اميرعليه السلام، تا آن هنگام كه طلحه و زبير در ركاب رسول خدا(ص) به دفاع جانانه از اسلام و مسلمين مشغول بودند و پس از آن، مادام كه پاي از صراط مستقيم الهي بيرون نكشيده و در مقابل حاكميت الهي امام(ع) به تخاصم صف آرايي نكرده بودند، به حكم عقل و شرع از آنان حمايت مي كرد و بر اين حمايت اصرار نيز مي فرمود ولي پس از آن كه انحراف و دشمني خويش با اسلام و مسلمين را آشكار و فتنه جمل را برپا كردند باز هم به حكم عقل و شرع به مقابله با آنان همت گماشتند چرا كه رهبران الهي و از جمله ائمه اطهار عليهم السلام قصاص قبل از جنايت نمي كنند و نيت ها را به محاكمه نمي كشند. و اما، درباره نگاه ملكوتي حضرت و اين كه آيا از ابتدا نسبت به هويت طلحه و زبير و يا عاقبت كار آنان آگاه بودند يا نه؟ بايد به بيان خود ايشان مراجعه كرد. آنجا كه در بخشي از خطبه چهارم نهج البلاغه مي فرمايند؛
«پيوسته پيمان شكني شما را مي پائيدم، و نشان فريفتگي را در چهره تان مي ديدم. راه دينداران را مي پيموديد و آنگونه نبوديد كه مي نموديد. به صفاي باطن، درون شما را مي خواندم و بر شما حكم ظاهر مي راندم» دقيقا همان گونه كه حضرت آقا، به پيروي از مولا و مقتداي خويش امير مؤمنان عليه السلام عمل فرمودند.
از اين زاويه نيز، كنايه معني دار! عوامل بيروني و داخلي فتنه، حرف جديدي نيست. همان ايراد معاويه و يارانش به حضرت امير عليه السلام است!!
3- «بني قريظه» و «بني نضير» دو قبيله بزرگ از يهوديان بودند. آنها از طريق تورات و بشارت هاي حضرت موسي(ع) دريافته بودند كه پيامبر اكرم، حضرت محمدمصطفي(ص) بعد از بعثت به منطقه اي از حجاز و ميان دو كوه «عير» و «احد»- يثرب آن روز و مدينه امروز- هجرت مي كند بني قريظه و بني نضير در پي اين دريافت به اطراف مدينه كوچ كرده و در انتظار هجرت پيامبر اعظم(ص) نشسته بودند تا اولين كساني باشند كه به ايشان ايمان مي آورند. اما، هنگامي كه رسول خدا(ص) به مدينه هجرت فرمود بني قريظه و بني نضير، با آن كه به تصريح قرآن- از جمله آيه 89 سوره مباركه بقره- اوصاف او را مي شناختند و در انتظارش بودند به او كفر ورزيدند، چرا كه از يكسو بزرگان آنها به چرب و شيرين دنيا آلوده شده بودند و از سوي ديگر اعتراض داشتند كه چرا پيامبر آخرالزمان(ص) از ميان قوم يهود برانگيخته نشده و مي گفتند؛ انتظار ما آن بود كه رسول خدا(ص) از ميان ما باشد!
اين «قبيله گرايي» به جاي «حق گرايي» اگرچه در قوم يهود بروز برجسته و تعيين كننده اي دارد ولي منحصر به آنان نبوده و نيست، بلكه در موارد فراواني شاهد بوده ايم كه قبيله گرايي ياد شده در قالب «گروه گرايي»، «حزب گرايي»، «ملي گرايي» و نظاير آن بروز كرده است.
اكنون روي سخن با جماعت اندك و فرو پاشيده فتنه گران 88 است و بايد خطاب به آنان گفت؛ آيا شما كه مانند يهود بني قريظه و بني نضير، چشم و گوش بسته و دست از تفكر و تعقل شسته از گروه و حزبي كه به آن وابسته ايد اطاعت مي كنيد و با وجود روشني و بديهي بودن حقايق، به خاطر وابستگي جبهه اي و حزبي دست از باطل نمي كشيد و عنان خود را به دست دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب و مردم كشورتان سپرده ايد، مصداق واقعي «تعصب جاهلي» و «ارتجاع كور» نيستيد؟ و آيا توده هاي عظيم مردم اصولگرا كه به پيروي از اميرمومنان(ع)، مواضع و عملكرد اشخاص را با معيار «حق» مي سنجند و نه حق را با اشخاص؟! و هر جا انحرافي ببينند به مقابله برمي خيزند شايسته تقدير نمي باشند؟!
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : از «بني اميه» تا «بني فتنه» ! (حسين شريعتمداري), چهره واقعي جريان انحرافي, اعتراض اصولگرايان, ,